بازی دراز ۳۸ سال امانتداری کرد؛ این کوه پُر رمز و راز امانتدار پیکر سرلشکری بود که از فاتحان ارتفاعات قراویز، تنگ حاجیان، کورموش، آهنگران و بازیدراز در سالهای حماسه و ایثار بود.
بازیدرازی که بار سنگین امانت مادری را به دوش میکشید، در برابر ۳۸ سال چشم انتظاریاش کم آورد و نتوانست بیش از این تاب بیاورد…
پیکر امیر سرلشکر شهید حسین ادبیان بعد از این همه سال هفتم تیرماه امسال در ارتفاعات صعبالعبور بازیدراز تفحص و در تهران شناسایی و امروز بر روی دستان مردم شهیدپرور کرمانشاه تا خانه ابدی بدرقه شد.
ادبیان
مردی آسمانی امروز مهمان کرمانشاهیها بود یا بهتر است بگویم خودش میزبان بود…
شهید ادبیان
برای بدرقهاش همه آمده بودند؛ از خانواده، دوستان، خانوادههای شهدا و همرزمانش تا همشهریانی که هیچگاه او را ندیده بودند، اما آوازه مردانگی و رشادتهایش را این روزها شنیده بودند.
مادران شهدا با دل تنگ مادر شهید ادبیان همصدا شده بودند؛ چه حکایتی داشت پایان این همه سال دوری و چشم انتظاری مادرانه.
شهید
پس از ادای احترام نظامی به این شهید والامقام همه برای اقامه نماز میت وی به امامت آیتالله مصطفی علما امام جمعه کرمانشاه صف کشیدند تا شهادت دهند مردانگی و آزادمردیاش را.
پیکر مطهر شهید «حسین ادبیان» پس از اقامه نماز توسط نماینده ولی فقیه در استان و امام جمعه کرمانشاه از مقابل مسجد جامع تا میدان آزادی بر روی دستان مردم کرمانشاه تشییع شد.
ادبیان
حسن ادبیان، برادر این شهید بزرگوار است که در گفتگو با خبرنگار شبکه اطلاع رسانی مرصاد برایمان از برادر شهیدش میگوید و پایان چشم انتظاری ۳۸ ساله مادرش.
حاج حسین در ۲۰ مرداد ماه سال ۱۳۳۰ در روستای مرادحاصل از توابع کرمانشاه دیده به جهان گشود.
در وصف شهدا هر چقدر بگوییم بازهم نمی توانیم حق مطلب را ادا کنیم؛ آنکس که شهید است و نزد خداوند متعال روزی می خورد جامع صفات نیک را دارد و اما برخی صفات در آنها ممکن است برجسته تر باشد.
شجاعت، شهامت، رشادت و غیرت این شهید بزرگوار زبانزد است؛ آنچه موجب شد تا شهید به چنین مقام والایی نائل آید، برخورداری از تقوای الهی در همه امور بود.
شهید با ورود به سن تکلیف با تمام وجود اعمال عبادی خود را انجام می داد و به سوی اهدافی روشن گام برمیداشت و در همه امورات موفق ظاهر می شد.
برادرم که از من بزرگتر بود سال ۵۱ قصد داشت برای ادامه تحصیل به آلمان سفر کند، اما به دلیل برخی مسائل منصرف شد و همان سال با وجود اینکه کنکور قبول شد اما از تحصیل در دانشگاه نیز انصراف داد.
در نهایت همان سال ۵۱ در کنکور ورودی دانشکده افسری شرکت کرد و پس از اخذ مدرک به استخدام ارتش در آمد؛ پس از اتمام تحصیل در دانشکده افسری به تبریز منتقل شد و در آنجا بود که مبارزات خود علیه رژیم را آغاز کرد.
حسین با روحانیت ارتباط عمیقی داشت و با وجود اینکه سن و سال کمی داشت با بزرگانی همچون شهید اشرفی اصفهانی، حاج آخوند و مرحوم زرندی آمد و رفت داشت و آنها را رفیق و امین خود می شمرد.
حتی پس از اخذ دیپلم شهید ادبیان به مدرسه حاج شهباز خان می رفت و به تدریس ریاضیات برای طلبه ها مشغول شد.
به دنبال مبارزه با طاغوت، شهید در تبریز با فرمانده پادگان درگیر می شود و او را به مریوان تبعید می کنند که در نهایت او را دستگیر و به حبس در زندان محکوم می کنند.
در ۲۱ بهمن سال ۵۷ آخرین زندانی بود که از بند طاغوت رها شد و با عنایت به روحیه مجاهدانه و دلاورمردی که در ذات ایشان بود بلافاصله به منظور سامان دادن به اوضاع کردستان خدمت خود را در این استان ادامه داد و با گروهکهای ضد اسلام و انقلاب و ضد میهن درگیر شد.
سال ۵۸ به کرمانشاه آمد و با شهید فلاحی برای آرام کردن اوضاع پاوه به آنجا رفتند و به عنوان نماینده ارتش در پاوه، در کنار شهیدان والامقام چمران و صیاد شیرازی در شکست حصر پاوه نقش بی بدیلی را ایفا کرد.
با شروع جنگ تحمیلی به عنوان فرمانده یگان تکاوران که یگان مستقلی بود در منطقه غرب مشغول خدمت شد و می توان گفت فاتح ارتفاعات قراویز، تنگ حاجیان، کورموش، آهنگران و بازیدراز بود.
سه ماه قبل از شروع جنگ، پاسگاه منطقه باوه شین به علت تحرکات رژیم صدام بدون پرچم بود که ایشان پرچم جمهوری اسلامی را در آن منطقه برافراشت.
شهید ادبیان فاتح اولین رکوردهای زیادی در طول ایام جنگ بود از جمله اینکه در طول جنگ تحمیلی اولین اسیر جنگ توسط ایشان دستگیر شد، اولین نظامی بود که به مکه مکرمه مشرف شد، و به قول بزرگان عرصه جنگ اولین کسی بود که هلی برن کرد و در دل دشمن پیاده شد.
فردی بی ادعا، مدیر و مدبر بود و مجموعه تحت امر خود را بر اساس منش و روش اسلام اداره می کرد و نیروها از روی علاقه تابع امر ایشان بودند.
بازگشت پس از ۳۸ سال انتظار طعمی از شیرینی و تلخی دارد و من خوف از تلخی این بازگشت داشتم به همین دلیل رعایت کردم که به مادرم چیزی نگویم. پس از چند روز که با خودم کلنجار رفتم دیدم طعم شیرینی آن بر تلخی می چربد و تصمیم گرفتم به مادر بگویم.
وقتی خبر را به مادر دادم ایشان مسرتش مافوق رنج و ناراحتی در شنیدن خبر بود و از آنجا که زن متدینه و مقاومی است گفت: گمشده ام برگشت.
حال مادرم دگرگون شده و غم ۳۸ سال انتظار و شوکی که به ایشان وارد شد او را سخت بیمار کرده است.
در وصف این شهید همین بس که رهبر معظم انقلاب در وصفشان فرمودند: “شهید شیرودی و شهید ادبیان این دو نظامی مسلمان برای ما خیلی حرفها دارند، وجود این گونه عناصر در ارتش جمهوری اسلامی خیلی معنا دارد، این دو قهرمان در راه خدا جنگیدند و شهید شدند.”
- منبع خبر : مرصاد