ای نو رسیده! از همین آغاز، تو مرد به ‌دنیا آمده‌اى. کودک نیستی انگار. مهیّا برای سرکوب کردن فتنه‌ها، پا به عالم نهاده‌ای و علی در رخسار نوظهور تو، خویش را خواهد دید و دست‌هایت را شایسته عرصه‌های ستیز و نبرد خواهد یافت.

ای نو رسیده! از همین آغاز، تو مرد به ‌دنیا آمده‌اى. کودک نیستی انگار. مهیّا برای سرکوب کردن فتنه‌ها، پا به عالم نهاده‌ای و علی در رخسار نوظهور تو، خویش را خواهد دید و دست‌هایت را شایسته عرصه‌های ستیز و نبرد خواهد یافت. پدر را تماشا کن. تو فرزند تمام رشادت‌و غیرت او هستى. از پدر بیاموز، صبر و استقامت و مهر را از او فرا بگیر. این شیر شرزه پیکار و این قلب کبوتریِ غمگسار عالم، پدر توست. او قرار است در تو تجلّی کند، شبیه پدر باش. شبیه ذوالفقاری که باطل را همواره نوید مرگ است و حق را مژده تداوم و تجدید. شبیه سینه شکیبایی که اندوه هیچ غریبی را تاب نمی‌آورد و هیچ مظلومی را تنها رها نمی‌کند.

حضرت ابوالفضل نخستین فرزند از ام‌البنین بانوى با معرفت و حق شناسى بود و تولد وى، خانه على(علیه السلام) و دل مولا را غرق نور و سرور ساخت وقتى که به دنیا آمد حضرت على(علیه السلام) در گوش او اذان و اقامه گفت نام خدا و رسول خدا را بر گوش وى خواند و نام او را عباس قرار داد.

با آن که این نوزاد بسیار خوش منظر و زیبا بود به طورى که وى را قمر بنى هاشم نامیده اند و به ماه شب چهارده تشبیه نموده اند و حضرت وى را به نام عباس نام نهاد و آن به این علت بود که عباس هم به معناى شیر شرزه و خشمگین است و هم به معناى عبوس و چهره گرفته زیرا که ایشان نسبت به ظالمان چهره اى خشمگین داشتند.

دلاورى هاى این نوجوان از زمان پدر بزرگوارش در جنگ هاى آن حضرت با مخالفین نمودار بود که برخى جلوه هایى از شجاعت این نوجوان را در جنگ صفین در تاریخ ثبت کرده اند. گویند: در یکى از روزهاى نبرد صفین نوجوانى از سپاه على(علیه السلام) بیرون امد که نقاب بر چهره داشت و از حرکات او نشانه هاى شجاعت، هیبت و قدرت هویدا بود از سپاه شام کسى جرأت نکرد به میدان بیاید معاویه یکى از مردان سپاه خود به نام ابى شقاء که دلاورى نام آور بود را گفت به جنگ این جوان برو وى گفت اى امیر شأن بالاتر از آن است که جنگ وى بروم بلکه من هفت پسر دارم و یکى از آنها را مى فرستم تا او را از پاى درآورد وى یکى از پسرانش را فرستاد که از پاى درآمد پسر بعدى اش را فرستاد که او هم به سرنوشت برادر قبل دچار شد تا این که هر هفت پسر در نبرد با او کشته شدند و در این هنگام پدر خود به میدان کارزار آمد و پس از رد و بدل شدن ضرباتى چند ابن شعثاء نیز بمانند فرزندانش به هلاکت رسید که این موجب تعجب حاضران شد حضرت على(علیه السلام) وى را فرا خواند و نقاب از چهره اش برداشت و پیشانى اش را بوسید و در این هنگام همگان دیدند که این نوچوان عباس بن على قمر بنى هاشم است.

و همچنین نقل کرده‌اند در جنگ صفین هنگامى که سپاه معاویه بر آب مسلط بودند و سپاه اسلام در تشنگى به سر مى برد جمعى را در رکاب امام حسین(علیه السلام) فرستاد که شریعه فرات را از سپاه دشمن پس بگیرند که در این جمع که موفق به باز کردن راه آب براى سپاه اسلام شده بودند حضرت عباس نیز حضور داشت.

حضرت امام سجاد(ع) درباره حضرت عباس مى فرماید: خداوند عمویم عباس را رحمت کند که در راه برادرش ایثار و فداکارى کرد و از جان خود گذشت چنان فداکارى کرد که دو دستش قلم شد خداوند نیز به او همانند جعفر بن ابى طالب در مقابل آن دو دست قطع شده دو بال عطا کرد که با آنها در بهشت با فرشتگان پرداز مى‌کند عباس نزد خداوند مقام و منزلتى بسیار بزرگ دارد که همه شهیدان در قیامت به او غبطه مى‌خورد.

  • منبع خبر : http://hvasl.ir/news/26038