حجت الاسلام حبیبی در گفتگو با کربلاییان،ضمن بیان اقدامات خود در مناطق محروم کرمانشاه نحوه تشکیل قرارگاه جهادی صف را تشریح کرد و گفت : سال ۸۹ جهت امورات تبلیغی وارد کرمانشاه شدم اما سرنوشت طوری رقم خورد که از روستای طاویران علیا از توابع بخش سر فیروزآباد کرمانشاه سر در آوردم و در آن روستا به کار تبایغی مشغول شدم.
وی ادامه داد:از زمان تشکیل این روستا تا آن زمان سومین روحانی بودم که به جهت تبلیغ در آن روستا حضور پیدا کردم و به دلیل محرومیت بسیار زیاد آنجا در آن ماندگار شدم و سال ۹۰ نیز ۴ نفر از طلاب را با خود به این بخش آوردم که هر کدام برای تبلیغ به روستایی رفتند.
وی خاطر نشان کرد:روستای سرزنده ی طاویران بسیار کم برخوردارو محروم بود به طوری که در روستایی با ۱۲۰ خانوار و ۹۰ دانش اموز مسجدی بنا نشده بود و ۲۰ کیلومتر راه خاکی در آنجا وجود داشت.
حجت الاسلام حبیبی گفت:ضمن تداوم فعالیت ها در آن مناطق با عنایت خدا همواره به جمع طلاب اضافه می گردید که از این رو قرارگاه تبلیغی-جهادی صف را تشکیل داده و ضمن انجام امورات تبلیغی به خدمات جهادی نیز مشغول شدیم
وی ادامه داد:این قرارگاه در ابتدای بخش سرفیروز آباد مستقر شده است که کار را در سطح کل بخش انجام می دهیم
حجت الاسلام حبیبی در خصوص اقداملات انجام شده در این بخش گفت:۷ روحانی به طور دائم در بخش سرفیروز آباد مستقر می باشند و در طول سال به طور دائم با مردم در ارتباط هستند و در ایام تبلیغی مانند محرم و رمضان تعداد این عزیزان به ۱۵۰ نفر می رسد.همچنین جذب گروه های جهادی،شناسایی خانوارهای کم بضاعت و تهیه ی بسته های رفاهی و غذایی برای آنها،پیگیری ساخت و ساز و تکمیل مساجد و افزایش انها از ۶ مسجد به ۳۲ مسجد در سطح بخش،طرح های کتابخوانی و ایجاد اشتغال از دیگر اقدامات قرارگاه تبلیغی جهادی صف می باشد
وی در خصوص سطح همکاری مسئولین استان در این خصوص گفت:
متاسفانه سطح همکاری اکثر مسئولین در این باره بسیار ضعیف می باشد و بعضا اعتقادی به گروه های جهادی ندارند طوری که خیلی از جاها که برای حمایت مراجعه نموه ایم اصلا جواب ما را ندادند و یا وعده ای دادند و به آن عمل نکرده اند
ایشان در آخر تلخ ترین و شیرین ترین خاطره ی خود در طول این مدت را این چنین بیان کرد:
تلخ ترین خاطره برمی گردد به حدود ۴ سال قبل در یکی از روستاها که پسر بچه ای در منزل با تفنگ پدرش مشغول بازی بود و غافل از اینکه اسلحه پر می باشد شلیک کرد و تیر به خواهرش اصابت کرد و فوت نمود،این ماجرا خیلی برایمان درد آور بود و تا مدتی از ذهن پاک نمی شد
و شیرین ترین خاطره ها همواره زمانی اتفاق می افتد که پس از اتمام کار، خنده بر روی لب های آن خانواده نقش می بندد و تمام خستگی کار نیز از تن ما خارج می شود
وی در آخر گفت:
امیدوارم روزی مسئولین بر این امر واقف شوند که با اهمیت به گروه های جهادی می توان خیلی از مسائل و مشکلات مردم محروم را حل نمود و همچنین از مردم می خواهم که با پیوستن به این گروه ها و فعالیت های خود در به حداقل رساندن محرومیت جامعه نقش داشته باشند