به گزارش کربلائیان به نقل از خبرگزاری فارس کرمانشاه، بیماری کرونا علاوه بر تمام محدودیتها و مشکلاتی که در جامعه ایجاد کرد، اسباب خلق زیباییهای بسیاری نیز شد. پیوند اجتماعی مردم ایران در ایام بحران و سختی گویا محکمتر از قبل میشود و همین امر هم موجب شد تا تحمل این ویروس منحوس راحتتر شود و برگ زرین دیگری از همیاری و همکاری مردمی در تاریخ این کشور ثبت شود.
«پویش جهاد علیه بیماری»، «کنارتم همسایه»، «هر محله یک قربانی» و دهها ایده دیگر بخشی از این زیباییهای کرونایی بودند که همدل شدن فعالیتهای جهادی را با کادر درمان و مردم آسیب دیده به نمایش گذاشتند. روزها اول هر بحرانی، سختتر از بعدش است، چه سیل، چه زلزله یا ویروسی که در کوچههای شهر پرسه بزند. برای همین کسانی که در همان ساعات اول وارد میدان میشوند ارزش کارشان دوچندان است و البته روایتهای دسته اولی نیز برای گفتن دارند. «رحمت محبی» یکی از همین السابقون نیرویهای جهادی کرمانشاه است.
اگر رمان «دا» را خوانده باشید، در لابهلای تمام روایتهای منحصر بفرد روای از زمان اشغال خوزستان، سختیها و مشکلات نیروهای غسال خانه روایت کم نظیری بود، اینکه در یک جنگ چقدر کار یک نیروی حاضر در سردخانه یک آرامستان می تواند مهم و حیاتی باشد.
آقای محبی از همان روزهای اول شیوع کرونا در کرمانشاه، به کمک کادر درمان بیمارستان گلستان که مرکز درمان بیماران کرونایی بود رفت. خودش میگوید تا مدتها در سردخانه بیمارستان بوده و خاطرات تلخ و شیرین زیادی هم از کار کردن در آن بخش دارد. او در گفتوگویی مفصل، روایت بیش از ۱۷ روز تلاش نیروهای جهادی در بیمارستان گلستان کرمانشاه را بازگو میکند، از خندههایشان تا بغضی که در گلویشان شکست و هیچگاه نشانهاش به رخسارشان کشیده نشد.
نظری: معمولاً در بحرانها نیروهای جهادی پیش قدم هستند؛ چه شد که شما احساس کردید باید به بیمارستان کرونایی برای کار بروید؟
محبی: از روزی که بیماری کرونا در استان کرمانشاه شیوع پیدا کرد ما علاقمند به فعالیت جهادی در کنار مردم و کادر درمان بودیم، چند روز پس از تغییر شرایط بیمارستان گلستان کرمانشاه (از بیمارستان تخصصی سوختگی به بیمارستان درمان کرونا)، مسئول سازمان تبلیغات اسلامی کرمانشاه در فضای مجازی اعلام کرد که کادر درمان این بیمارستان نیاز به کمک دارند، بر همین اساس به همراه چند تن از دوستان خود جهت کمک رسانی به کادر درمان بیمارستان وارد این فضا شدیم
روزهای اول به ما میگفتند: «سم پاشها»
نظری: استقبال از شما در بیمارستان به چه شکل بود و چه وظایفی را بر عهده گرفتید؟
محبی: در همان روز اول مورد استقبال مسئولین بیمارستان قرار گرفتیم و آنها از این حرکت ما بسیار خشنود و خرسند شدند، در جمع ما دو طلبه و دو مدیر از استان کرمانشاه نیز وجود داشت و با توجه به صلاحدید کادر بیمارستان وظایفی همچون ضدعفونی کردن بیمارستان، رابط بین بیمارستان گلستان و بیمارستان امام رضا (ع) و مسئول سردخانه به ما محول شد و بر همین اساس در روزهای ابتدایی فعالیت ما را به تیم ضدعفونی کننده و «سم پاشها» می شناختند. [با خنده]
کادر درمان نمیدانستند ما را چه باید خطاب کنند و اصلاً نمی دانستند که از کجا آمدهایم. چون دستگاه سم پاشی روی دوشمان بود و مدام در حال ضدعفونی بودیم ما را «سم پاش» خطاب میکردند!
نظری: برخورد بیماران و پرستاران به شکل بود؟
محبی: همان طور که عرض کردم، روزهای اول ما را با نام سم پاشها و تیم ضدعفونی کننده می شناختند. پس از چند روز یکی از پرستاران بیمارستان مرا صدا کرد و پرسید نیروی جهادی و کار جهادی چیه و چه مفهومی دارد؟! و من برای او شرح دادم که با توجه به نیاز بیمارستان و مردم، ما بدون دریافت حقوق و دستمزد به صورت کاملا خودجوش و داوطلبانه وارد این عرصه شدهایم و قصد کمک و یاری به آنها را داریم. آن پرستار پس از شنیدن این صحبتها تعجب کرده و گفت: «من در خصوص این اخلاق فقط در کتابها خواندهام و فکر نمیکردم واقعی باشد و در زمانی که همه در حال فرار از بیماری کرونا را دارند کسی دوطلبانه به بیمارستان آن وارد شود.»
فارس: شما از نزدیک با این بیماری برخورد داشتید، واقعا بیماری کرونا وحشناک بود؟
محبی: وظیفه که به من محول شد، مسئول سردخانه بیمارستان و آماده کردن اجساد جهت ارسال برای دفن بود. متاسفانه در روزهای اول فضای مجازی و رسانهها از این بیماری یک غول وحشتناکی را خلق کردند که هیچ کسی جرات نزدیک شدن به بیمارستان و تیم درمان آن را نداشت. همین مساله باعث شده بود که بخشی از نیروهای بیمارستان در روزهای اول در محل کار خود حاضر نشده و عزیزان کادر درمان را با مشکل مواجه کنند. اما با کمک نیروهای جهادی این فضا شکسته شد وشاهد از بین رفتن ترس غیرواقعی مردم بودیم.
نظری: در مجموعه چند نفر و به مدت چند روز در کنار کادر درمان فعالیت کردند؟
محبی: با توجه به شرایط خاص بیمارستان، سعی ما این بود که هر فردی که داوطلب خدمت میشود تنها یک و یا دو روز از خدمات او استفاده شود به همین دلیل عزیزان زیادی به ما اضافه شدند و در خدمت رسانی به کادر درمان زحمت کشیدند. در مجموعه حدود ۱۷روز ما در کنار کادر درمان بیمارستان گلستان مشغول فعالیت بودیم و پس از آن با توجه به حضور کادر خدماتی در بیمارستان فضا را برای فعالیت افراد تخصصی ترک کردیم.
فارس: شما در سردخانه مشغول فعالیت بودید، بخشی از رسانه های معاند آمار ارائه شده توسط بیمارستان را مورد تردید قرار میدادند، میزان مرگ و میر این ویروس در کرمانشاه چقدر بود؟
محبی: اخبار منتشر شده توسط رسانههای معاند و بیگانه کاملا خلاف واقع بود، چراکه در مدت آن ۱۷ روزی که ما در بیمارستان بودیم، پس از شندیدن اخبار رسمی و مقایسه آن با مشاهدات خودم در آن روز متوجه می شدم که اخبار منتشر شده کاملا واقعی و درست بود.
از طرف دیگر باید توجه داشت سامانه طراحی شده برای کسب آمار تعداد بیماران کرونای کاملا به روز و آنلاین بود و درصورت مثبت اعلام شدن تست یک فرد و یا فوت یک بیمار این اطلاعات به صورت مستقیم به وزارت بهداشت ارائه می شد و اینگونه نیست که بشود آمار را دستکاری کرد. من به عنوان یک نیروی جهادی و مردمی در بیمارستان حاضر بودم و اتفاقاً در سردخانه هم کار می کردم، واقعاً تناقضی بین آمارهای ارائه شده و واقعیت ماجرا وجود نداشت.
نظری: شما دقیقاً چه کاری انجام میدادید؟
محبی: در روزهای اول فقط من در سردخانه مشغول فعالیت بودم و بیمارانی که فوت می کردند را آماده تحویل به مسئولین آرماستانها میکردم و در این خصوص یک خانم از بهداشت به من کمک میکرد.
خیلی روزها با توجه به عدم حضور و یا کمک خانوادهها جهت جابجایی بیماران، مجبور بودیم دو نفری بیمار را جابجا کرده و به آمبولانس تحویل دهیم، (آقای محبی در اینجا مکث کرده سری به حالت افسوس تکان میدهد) در سردخانه پدرانی را داشتیم که هیچ کسی برای دریافت اجساد آنها مراجعه نمیکرد و من افسوس می خوردم از عاقبت پدری که عمری را جهت پرورش فرزندان خود وقت صرف کرده است و هم اکنون هیچ کسی حاضر به تحویل گرفتن تن بی جان او نیست.
فرزندانشان از جسد پدرشان واهمه داشتند و میترسیدند که آن را تحویل بگیرند که مبادا به کرونا مبتلا شوند. این صحنه تلخی برای من در سردخانه بود.
فارس: وضیعت کادر درمان بیمارستان به چه شکل بود و روحیه آنها را شما چگونه دیدید؟
محبی: روزهای اول همه شوکه بودند چون شناختی از این ویروس در هیچ کجای جهان وجود نداشت. اما به مرور روحیه عالی شد و عالی ماند. در بیمارستان گلستان یک آقای به نام «میرزایی» حضور دارد که من با مشاهده او احوال یک مدیر جهادی زمان جنگ و ایام دفاع مقدس را میدیدم، مدیری که با تمام توان خود در بخشهای مختلف بیمارستان حاضر شده و به تک تک نیروهای خود سرکشی می کرد.
رئیس مجتمع بیمارستانی امام رضا (ع) دکتر «علی سروش» نیز یک فرد معتقد و پر تلاش بود که به صورت روزانه از بیمارستان گلستان سرکشی کرده و جدایی از بحث درمان هر روز جویای احوال ما بود و امکانات و خدماتی که لازم داشتیم را به بهترین نحو در اختیار نیروهای جهادی قرار داد. واقعا انتظار برخورد با این رویکرد را نداشتیم و واقعا از زحمات آنها تقدیر و تشکر میکنم.
دخترم به من گفت بابا خواهش میکنم اجازه بده تو را بغل کنم
نظری: در زمانی که همه از بیماری کرونا فرار کردند شما به بیمارستان کرونای استان رفتید، در محیط منزل و خانواده با شما چه برخوردی شد؟
محبی: بسیار خوشحال هستم که با همسر خودم از ابتدای ازدواج یک سند امضا کردیم که تا پایان عمر در ثواب اعمال خیر یکدیگر شریک باشیم به همین اساس همسرم از این اقدام من بسیار خشنود شده و استقبال کرد اما بزرگترین مشکل من هنگام بازگشت به منزل بود چرا که یک دختر سه ساله به نام رقیه دارم و او دوست داشت مرا در آغوش بگیرد، [اشک از گوشه چشمان آقای محبی سرازیر می شود و ادامه می دهد] یک بار به من گفت بابا میشود تو را بغل کنم؟ نمی توانستم به درخواست او پاسخ مثبت بدهم و من در آن لحظه برای مظلومیت رقیه خاتون عاشورا بغض کرده و اشک ریختم.
البته بسیاری از اقوام و دوستان ما تذکر میداند که چرا این حرکت را انجام دادهاید و یا برخی از آنها از سر دلسوزی حرفهای بسیاری تندی را نیز به ما میزدند و میگفتند اگر به خودت فکر نمی کنی حداقل به فکر خانواده ات باش و… ولی ما کار خودمان را میکردیم [با خنده]
نظری: تلخترین صحنه ای که در بیمارستان گلستان با آن مواجه شده اید، چه بود؟
محبی: مرد بزرگواری بنام آقای حدادیان که پدر دو شهید بزرگوار است در بیمارستان گلستان تحت درمان بود، در روز ولادت حضرت عباس (ع) این بزرگوار فوت شد. من ایشان و فرزاندانشان را میشناختم و به ایشان اردت داشتم.
در زمان فوت او، یکی از مداحان عزیز استان نیز در بیمارستان حاضر بود، از این مداح خواستیم قبل از آنکه پیکر این پدر بزرگوار را به سردخانه منتقل کنیم، یک روضه حضرت عباس (ع) بر بالین او بخواند، این روضه و فوت پدر شهیدان حدادیان فضای معنوی را برای ما ایجاد کرد، پس از این اتفاق از یکی از فرزندان این بزرگوار پرسیدم که ایشان به چه شخصیتی بیش از سایرین ارادت داشته است و وی به من پاسخ داد پدرش خود را از مریدان حضرت عباس (ع) می دانسته و ارادت قبلی بسیار زیادی به این بزرگوار دارد.
برای ما بسیار جالب بود که یکی از مریدان حضرت عباس (ع) در روز ولادت این بزگوار پس آنکه روضه سقای کربلا بر او قرائت شد به نزد فرزندان شهید خود شتافت. اینکه نزدیکان و افرادی که میشناختم جلوی چشمان خودم فوت می شدند حقیقاً تلخ بود.
نظری: به نظر شما کدام یک از حرکت های جهادی تاثیر زیادی در مجموعه بیمارستان گلستان داشت؟
محبی: خوب علاوه بر حضور عزیزان و خدماتی که توسط آنها ارائه میشد، از پخت حدود هزار پرس غذای حضرتی توسط خادمان حرم امام رضا (ع) و توزیع آن در دو بیمارستان فارابی و گلستان، استقبال بسیار خوبی شد و ما شاهد بودیم که بسیاری از کادر درمان بیمارستان این غذا را به عنوان تبرک با خود به منزل بردند تا با خانوادههایشان میل کنند. این کار صحنه جالبی بود و فضای معنونی خوبی ایجاد کرد.
نظری: پویشهای جهادی زیادی در ایام کرونایی در جامعه شکل گرفت، کدام یک از آنها را کاراتر و زیباتر ارزیابی کردید؟
محبی: یکی از پویشهای که بسیار زیبا و کارا بود، پویش «هر محله یک هیات» بود که با هدف ضد عفونی محلات شهر با استفاده از ظرفیت هیات مذهبی شکل گرفت، این پویش فکر میکنم از استان کرمانشاه شروع شد و بعد به سراسر کشور کشیده شد. این کار بسیار زیبا و کارا بود و باعث شد بسیاری از هیات شهر با خریداری یک دستگاه پمپ سمپاشی اقدام به ضدعفونی فضای شهر کنند.
فارس: پس از فعالیت در بیمارستان گلستان وارد خدمت در تولید تجهیزات و وسایل عرصه درمان شدید، این حرکت به چه شکلی بود؟
محبی: در روزهای اول شیوع بیماری کرونا ما در تهیه بسیاری از اقلام بهداشتی بیمارستان با مشکل مواجه بودیم، ماسک در بازار نبود، گان محافظتی در بازار نبود، تهیه مواد ضدعفونی بسیار سخت بود و برای تهیه ماسک n95 که ماسک محافظتی کادر درمان بود با مشکل مواجه بودیم، بر همین اساس در کنار فعالیت در بیمارستان با کمک «آقای شهبازی» اقدام به تهیه برخی از اقلام مورد نیاز بیمارستان کردیم.
به عنوان مثال حدود ۱۵۰۰ ماسک n95 خریداری شد و در اختیار کادر درمان بیمارستان قرار گرفت، پس از این شرایط با کمک بسیج دانشجویی دانشگاه رازی، حوزه ۷ بسیج کارمندی، خشت های مهربانی و بیمارستان گلستان اقدام به راه اندازی کارگاه تولید ماسک، دستکش و گان محافظ کردیم.
کرونا باعث شد ما اختراع هم انجام دهیم!
نظری: فضای تولید ماسک و دستکش شما در دانشگاه رازی مورد توجه رسانهها و مدیریت استان قرار گرفت، این استقبال به چه دلیل بود؟
محبی: همانگونه که حاج قاسم سلیمانی فرمودند در درون هر تهدیدی فرصتی وجود دارد، ما با توجه به نیاز کادر درمان بیمارستان، اقدام به تولید ماسک، دستکش و گان محافظتی کردیم و با توجه به تولید وسایل محافظتی کادر درمان بیمارستان، با همکاری بسیج دانشجوی دانشگاه، اقدام به ایجاد یک فضای محافظت شده و کاملا بهداشتی جهت تولید این تجهیزات کرده و تمام تلاش خود را جهت تولید این اقلام در ایمن ترین شرایط بهداشتی به کار بستیم به همین دلیل این فضا مورد توجه مسئولین درمان و رسانههای استان قرار گرفت.
مواد اولیه این اقلام توسط خیرینی که با ما در ارتباط بودند تهیه شد و خوشبختانه در تهیه مواد اولیه بسیاری اقلام مشکلی را احساس نکردیم، از طرف دیگر با ابتکار و طراحی دانشجویان دانشگاه رازی دستگاه تولید دستکش را آماده کرده و سرعت تولید دستکش را چندین برابر کرده و پس از مدتی این دستگاه را در اختیار نهادها و ارگانهای مختلف قرار داده تا خود این ادرات به راحتی دستکش مورد نیاز خود را تهیه کنند؛ البته این دستگاه باعث شد که ما بتوانیم بخشی از نیاز استانهای همجوار به دستکش را نیز تامین کنیم.
این دستگاه بسیار ساده و ابتدایی بود اما واقعاً کار راه انداز بود و فکر میکنم ایده ساخت آن هم توسط بچههای فنی دانشگاه رازی داده شد و بعداً سر از کل ایران درآورد. ما تعدادی از این دستگاهها را به چند استان برای تهیه و تولید دستکش هم ارسال کردیم. به هر حال ایده خوب و جدیدی بود. به صورت کلی، حضور اقشار مختلف مردم، محیط ایزوله و بهداشتی و حجم کارها و خلاقیت در تولید باعث شد که کارگاه تولید اقلام بهداشتی که ما راه اندازی کردیم مورد توجه قرار بگیرد.
نظری: در کارگاه تولید ماسک چند نفر و به چه مدت فعالیت کردند؟
محبی: در این کارگاه حدود ۴۰۰ نفر از اقشار مختلف جامعه همچون قاضی، مدیرکل، پزشک، مهندس، دانشجو و… از سنین مختلف در دو بخش آقایان و بانوان در سه شیفت از ۷ صبح تا ۱۱ شب مشغول تولید تجهیزات پزشکی بودند؛ یکی از دستاوردهای بسیار خوب این فعالیت این است که مشخصات این عزیزان گردآوری شده و با آنها از طریق یک کانال فضای مجازی در ارتباط هستیم و یک حلقه دوستی خوبی بینمان ایجاد شده است.
بانوی اماراتی که پا به پای نیروهای جهادی فعالیت میکرد
نظری: جالبترین صحنهای که در حرکت جهادی تولید تجهیزات پزشکی با آن مواجه شدید، چه بود؟
محبی: در زمانی که ما در زمینه تولید تجهیزات پزشکی فعالیت میکردیم، خانمی از کشور امارات در کنار ما حضور داشت که به علت کنسل شدن پروازهای خارجی کشور مجبور به اقامت در استان کرمانشاه شده بود، ما از این خانم بازخوردهای بسیار جالبی نسبت به حرکت جهادی مشاهده کردیم. چرا که این خانم بارها ابراز می کرد که واقعا همچنین انتظاری از حرکت جهادی کرمانشاه نداشتهام.
ایشان ۳۵ روز در کنار ما حضور داشتند و به ما ثابت کرد روحیه خدمت و نوع دوستی مرزی نمی شناسد. جالب اینجا بود که خود محیط کارگاه هم برخی از رفتارها را عوض کرده بود.
یا متوجه شدیم که برخی از خانمهایی که وارد کارگاه شدهاند، با دیدن جو کار و نیروها چادری شدهاند و این برای من هم جالب توجه بود که یک محیط سالم فرهنگی میتواند چقدر تاثیرگذار باشد.
نظری: و سوال آخر اینکه، این روزها وضعیت کارگاه به چه صورت است؟
محبی: بعد از ورود ما کم کم با فراخوانهای متعدد بسیاری از مردم پای کار تولید ماسک و دستکش آمدند و نیازی به وجود کارگاه دیگر حس نمیشد. اما خود کارگاه ظرفیت اشتغالی خوبی ایجاد کرده بود، برای همین با هماهنگی آقای شهبازی، تعدادی از خانمهایی که چرخ خیاطی خود را آورده بودند با هماهنگی خیرین یک کارگاه کوچک تولید کیف راه اندازی کردیم تا از محل فروش آنها بتوانیم هم برای آن خانمها درآمدی ایجاد کنیم و هم اینکه به نیازمندان کمکهای معیشتی برسانیم